خلاصه رفتارگرایی جان واتسون – آزمایش آلبرت کوچک و نظریات جان واتسون به زبان ساده

رفتارگرایی جان واتسون را در این مقاله ی روانشناسی به زبان ساده بررسی میکنیم. جان واتسون ابتدا آزمایش معروفی را روی آلبرت کوچک یک نوزاد ناشناس انجام داد ، سپس برداشت ها و نتیجه گیری های خود را روی 4 فرزند خود آزمایش کرد این آزمایش ها جایگاه بزرگی در دنیای روانشناسی دارند ، این ها سنگ بنایی استوار برای رفتارگرایی در روان شناسی محسوب میشوند.

تاریخ به زبان ساده : آیا کوروش بزرگ پیامبر بود؟

اساطیر به زبان ساده : خوان اول شاهنامه که بود ؟

فلسفه به زبان ساده : خلاصه نظریات فارابی

آزمایش آلبرت کوچک

هدف این آزمایش این بود که با کمک “شرطی شدن کلاسیک” (تداعی کردن یادگیری با کمک تنبیه یا تشویق ) طوری برنامه ریزی کنند که یک نوزاد به نام آلبرت از ییک موش آزمایشگاهی بترسد.

ایوان پاولف قبلا ثابت کرده بود که چطور شرطی شدن کلاسیک میتوانست واکنش های غریزی را در یک حیوان برانگیزد. این باعث شد واتسون فرضیه سازی کند که ما میتوانیم با همین روش رفتاری هایی را در فرد القا کنیم ، که قبلا به صورت ذاتی در او وجود نداشته است.

آزمایش به این صورت بود که یک کودک نوزاد را با یک موش آزمایشگاهی آزاد در یک اتاق تنها بگذارد. کودک ابتدا از موش نمیترسید. اما هر بار که سعی میکرد موش را بگیرد ، با ایجاد صدای برخورد دو میله ، حس ترس را در او القا میکردند. پس از مدتی کودک دیگر از موش میترسید ، چرا که هر بار که به موش نزدیک شده بود ، آن صدای ترسناک را شنیده بود. بعد ها به مرور این ترس عمده تر شد و او از هر موجود پشمالو حتی خرس های عروسکی نیز میترسید.

باور های رفتارگرایی جان واتسون

به همین علت واتسون نتیجه گیری کرد که رفتار حال حاضر ما ، بر اساس تجربیات و شرایظ و کنش و واکنش زندگی گذشته ی ما بوده است.

به همین علت برخلاف روانشناسانی مثل فروید و یانگ که بر افکار و باور های افراد تاکید داشتند ، واتسون بر ریو رفتار تمرکز کرد. و عنوان کرد که آنالیز کردن کنش ها و واکنش ها تنها راه عملی کردن روشی علمی در روانشناسی است. او باور داشت روانشناسی شاخه ای علمی از علوم طبیعی است. که هدف آن کنترل و پیشبینی رفتار است.

او همچنین باور داشت که هوش ، مود ها و شخصیت کودک تحت تاثیر از محیطی که در آن رشد کرده است شکل میگیرد.

او در توصیه های خود برای تربیت یک نوزاد به یک انسان موفق و سرزنده ، تئوری های سفت و سختی ایراد کرد . مثلا این که والدین فاله ای احساسی از کودک بگیرند او لوس بار نمی آید ، یا این که از لمس زیاد کودکان امتناع کنند و یک کودک شاد خیلی گریه نمیکند و به دنبال جلب توجه نخواهد بود.

از نوشته ها و آثار جان واتسون تمجید و حمایت زیادی شد ، اما این آثار نقاط ضعفی هم داشت . و گاها سوءبرداشت به دنبال داشت. خود جان واتسون به علت این که کودکی خوشایند نداشت ، میخواست 4 کودک خود را به خوبی تربیت کند . اما در این راه موفق نشد و هر 4 فرزند او دچار سرنوشتی شوم شدند. یکی همواره از سردرد شکایت داشت و در نوجوانی فوت کرد ، یکی از آنها به الکل اعتیاد پیدا کرد و تلاش به خودکشی کرد. و یکی از آنها جان خود را در نوجوانی به علت خودکشی از دست داد.

بعد ها واتسون از نوشتن روش تربیت کودکان ابراز پشیمانی کرد چرا که باور داشت در آن زمان اطلاعات کافی در آن خصوص نداشت. و بعد ها کلی از آثار ارزشمند و تازه ی خود را سوزاند و در اواخر عمر وارد سکوتی طولانی شد. دانشمندی که از بزرگ ترین بنیان گذاران رفتارگرایی بود ، در پخته ترین دوران زندگی خود کمکی به یافته های خود نکرد.