غزل 393 حافظ شیرازی با سرآغاز منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن را برا شما در این مقاله نوشته ایم تا شاید بتوانیم این لحظات ادبی زیبا را با شما به اشتراک بگذاریم و خدمتی کنیم به زبان زیبای فارسی.

 

غزل 393 حافظ شیرازی : منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن.          منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم          که در طریقت ما کافریست رنجیدن

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات          بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن

مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست          به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن.

به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب          که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن

به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه          کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن

عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس          که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن

ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب          که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ          که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن


0 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خدمات ایرابرود

تعرفه تبلیغات اینترنتی ثبت آگهی ارزان رپورتاژ ارتباط با ما

RABROD

Copyright © · All Rights Reserved designed & developed by · irabrod.ir